ایسامو نوگوچی
“زیر مناظر”
موزه نوگوچی
شهر لانگ آیلند، نیویورک
“این زمین، این گذرگاه”
حیاط میسون مکعب سفید
لندن، انگلستان
باید گفت که من یک ارتباط شخصی عمیق با کار ایسامو نوگوچی احساس می کنم. البته من هرگز او را شخصا نمی شناختم، اما مادرم شینکو، سرامیست معروف کالیفرنیایی به سبک سنتی ژاپنی شوجی هامادا، او را مجسمه ساز مورد علاقه خود معرفی کرد. نوگوچی که بهخاطر سنگ، فلز و فرمهای چوبی تراش خوردهاش معروف بود، به کیفیتی که به نام او میگفت تسلط داشت. شیبوی، زیبایی شناسی ژاپنی از دست کم گرفتن تصفیه شده.
نوگوچی در حال حاضر موضوع دو نمایش است، یکی اکنون در موزه نوگوچی در کوئینز با عنوان «زیر مناظر» و دیگری افتتاحیه روز جمعه در گالری مکعب سفید لندن، «این زمین، این گذرگاه». هر دو نمایش جنبه های مختلف حرفه استادانه این هنرمند منحصر به فرد در قرن بیستم را بررسی می کنند که شامل مجسمه سازی، نصب، طراحی و معماری منظره است.
“Subscapes” به بررسی ادامه شیفتگی نوگوچی به فضاهای منفی و “دیده نشده” می پردازد. فرمهای نوگوچی همیشه این توانایی عجیب و غریب را داشتهاند که فضا را به روشهای شهودی و بدیع نگه میدارند و پوچی اطراف خود را حتی زمانی که جسورانه خود را اعلام میکنند شکل میدهند.
«This Earth, This Passage» در White Cube با توجه به ایدههای نوگوچی پیرامون تجسم – مانند طراحی صحنه او با مارتا گراهام – که نشان میدهد چگونه تصورات او از بدن در بسیاری از تکرارهای سبک محور کار او بوده است.
دست کم گرفتن قدرت ماندگار کار نوگوچی را که به طور ارگانیک از مبارزه با مواد او به وجود آمده بود، پوشش نمی دهد. او پیوسته به دنبال کشف یک کیفیت اساسی در مجسمههایش بود، کیفیتی که از آن به عنوان «گرانش» یاد میکرد. آثار او همچنین از جابهجایی او بین دو فرهنگ بهعنوان هنرمندی که هرگز واقعاً در آمریکا و ژاپن احساس نمیکرد که در خانه بود، رشد کرد.
ماموریت زیبایی شناختی نوگوچی با مبارزه با توانایی تقلید خود آغاز شد. به عنوان یک دانشجوی جوان پیش از پزشکی، او در یک کلاس مجسمه سازی عصرانه در کلمبیا شرکت کرد و بلافاصله تحت تأثیر قرار گرفت. او امکاناتی باورنکردنی با نمایش نشان داد و توانست تقریباً هر سبک مجسمهسازی را بازسازی کند.
نوگوچی که از این درگیری سطحی ناراضی بود، به پاریس رفت. در آنجا، او با کنستانتین برانکوزی، یک رومانیایی بداخلاق کار کرد که مأموریتش کشف جوهره غیربازنمایی گریزان از فرم بود. نوگوچی به مدت شش ماه با او به عنوان تنها دستیار استودیویی که تا به حال پذیرفته بود، کار کرد.
نوگوچی در ارتباطاتی که ایجاد کرد بسیار خوش شانس بود. او در اوایل یک دوستی مادامالعمر با آر. باکمینستر فولر برقرار کرد، که ایدههای آیندهنگر دوردست او بر پیشنهادات بعدی نوگوچی برای نصبهای مناظر و باغ تأثیر میگذارد، که برخی از آنها اکنون بهعنوان پیشروی اولیه هنر زمین شناخته میشوند. او همچنین با مدرسه نیویورک ارتباط داشت و با ویلم دی کونینگ دوست بود.
با این حال، منتقد کلمنت گرینبرگ، نادیده گرفته شد و به کارهای اولیه نوگوچی اشاره کرد که بیش از حد پالایش شده و بیش از حد سلیقه است. این اظهار نظر نیش زد و نوگوچی مانند بارها در طول زندگی خود به ژاپن عقب نشینی کرد تا از منابع زیبایی شناختی ژاپنی مانند باغ های ذن سنگی و سنگی کیوتو تغذیه کند. زمانی که در آنجا بود، احساسات آوانگارد او در نیویورک در برابر زیبایی شناسی عمیقا سنتی ژاپن قرار گرفت، جایی که ایده های مشهور او برای لامپ مجسمه سازی کاغذی توسط یک سازنده ژاپنی به عنوان “بیش از حد عجیب و غریب” رد شد.
متأسفانه من برای نمایش مکعب سفید در لندن نیستم، اما از من خواسته شد که از خانه معنوی نوگوچی در موزه کوئینز دیدن کنم، موزه ای که تنها موزه ای است که توسط یک هنرمند زنده در شهر نیویورک راه اندازی شده است تا تمرین هنری خودش را در خود جای دهد.
شنبه گذشته با بازدید از موزه نوگوچی، تأثیر عمیقی که او بر تفکر من در مورد فرم و فضا داشته است، به یادم آمد. او محور تصمیم من بود، پس از مرگ مادرم، از سنگ قبر سنتی حکاکی شده چشم پوشی کنم و به جای آن یک قطعه گرانیت بزرگ و طبیعی برای نشان دادن محل استراحت او تهیه کنم. من مطمئن هستم که هر دو تایید می کردند.
یک صدای اولیه وجود دارد، یک موجود طبیعی ذاتی در مواد طبیعی که نوگوچی به آن پرداخت. او که تمام زندگی خود را بین دنیای هنر نیویورک و ژاپن قرار می دهد، تجسم منحصر به فرد هر دو فرهنگ هنری است.